Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرارو-جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه وارد اسرائیل شد. سفر وی تحت تاثیر حمله خونبار اسرائیل به بیمارستانی در غزه قرار گرفته است.

به گزارش فرارو، جنگ اسرائیل و حماس در فاز جدید خود به انفجاری مرگبار در بیمارستان معمدانی، رسیده است. همزمان، جو بایدن رئیس حمهور آمریکا وارد تل آویو شده و در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

قرار بود بایدن، پس از دیدار با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در تل‌آویو برای گفتگو با رهبران سه کشور منطقه‌ای راهی امان شود، اما حمله به بیمارستان در غزه و اعلام سه روز عزای عمومی از سوی فلسطینی ها، زمینه ساز لغو نشست چهار جانبه رهبران اردن، مصر و تشکیلات فلسطینی با رئیس جمهوری ایالات متحده شد.

حضور بایدن در منطقه پس از آن رخ می‌دهد که انتونی بلینکن وزیر امور خارجه این کشور نیز طی هفته گذشته، سفری مشابه انجام داد و با مقام‌های ارشد کشور‌هایی از جمله اسرائیل، اردن و قطر دیدار کرد. بایدن در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود در تل اویوگفت: «من از انفجار دیروز (سه‌شنبه) در بیمارستان غزه بسیار ناراحت و شوکه شدم و بر اساس آنچه دیدم، به نظر می‌رسد که این انفجار توسط طرف مقابل انجام شده است. ما همچنین باید در نظر داشته باشیم که حماس نماینده همه فلسطینی‌ها نیست و فقط برای آن‌ها رنج به ارمغان آورده است.» بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل نیز از جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا به خاطر حمایت «صریح» از این کشور در جنگ با حماس تشکر کرد.

سفر جو بابدن به منطقه و پیامد‌های احتمالی آن با پرسش‌هایی همراه است، از جمله این که بایدن در این سفر به دنبال تحقق چه اهدافی است و آیا دولت بایدن علی رغم حمایت ظاهری از نتانیاهو با تمامی تصمیمات اتخاذ شده از سوی وی موافق است؟ جلال ساداتیان، دیپلمات پیشین ایران در بریتانیا و مدیرکل پیشین شرق آسیای وزارت خارجه در گفتگو با فرارو به این پرسش‌ها پاسخ داده است:

هشدار‌های ایالات متحده به نتانیاهو بی اثر است؟

جلال ساداتیان به فرارو گفت: «لحن سخنان بلینکن پس از خروج از اسرائیل، تا حدودی تند‌تر شد. به نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها تذکراتی را که آمریکایی می‌دهند چندان نپذیرفته اند و این تذکرات مورد پذیرش تیم جدید نتانیاهو قرار نگرفته است. منظور از این تیم جدید، دولت نتانیاهو نیست، بلکه گروه‌هایی است که با نتانیاهو ائتلاف کرده اند. این گروه‌ها که به دنبال مدیریت جنگ هستند علاقه‌ای به پذیرش پیشنهاد بلینکن مبنی بر عدم ورود به جنگ زمینی در غزه نشان نداده اند. جالب این که اکنون برخی از مقامات اسرائیلی نیز چندان موافق حمله زمینی نیستند و تذکر داده اند که لشگرکشی زمینی تبعات مثبتی نخواهد داشت و از همه مهمتر، حماس از بین نخواهد رفت.»

وی افزود: «علت عدم تاثیرپذیری حماس از شرایط ورود زمینی ارتش اسرائیل به غزه این است که حماس در کانال‌های زیرمینی حضور دارد و بمباران‌هایی که در غزه انجام شد نیز، بیشتر مردم عادی را که در سطح زمین زندگی می‌کنند از بین برده است. در عین حال فاجعه انسانی که اسرائیل علیه غزه به راه انداخته و آب، برق و تمامی ملزومات زیست شهری را به روی اهالی این منطقه قطع کرده، منجر به کشته شدن حدود ۳ هزار نفر و نزدیک به ۱۰ هزار نفر مجروح شده است. درواقع هر ۵ دقیقه یک نفر به آمار کشته‌ها افزوده می‌شود. این فاجعه انسانی نه تنها توسط جوزپ بورل غیرقابل قبول ارزیابی شده، بلکه توسط آمریکایی‌ها هم تایید نشده است.»

دیپلمات پیشین ایران در بریتانیا گفت: «با ورود اسرائیل به خاک غزه، نه تنها ریشه حماس قطع نمی‌شود، بلکه واکنش‌هایی که نشان داده می‌شود شامل تظاهرات گسترده مردمی به اضافه واکنش‌های متحدان فلسطین در نواحی مختلفی از جمله لبنان و سوریه است. وزیر خارجه ایران نیز سعی کرده نشان دهد، دامنه درگیری‌ها قابل توسعه است. این دقیقا همان چیزی است که آمریکایی‌ها نمی‌خواهند رخ دهد و تمام تلاش خود را به کار خواهند بست که از آن پیشگیری کنند. چرا که اگر چنین اتفاقی رخ دهد، حوزه آنان در جبهه اوکراین تضعیف شده و به نفع روسیه خواهد بود. پوتین سعی کرده در جریان واکنش‌هایی که به مناقشات منطقه‌ای نشان داده، نسبت به آن چه در منطقه رخ می‌دهد، ابراز نارضایتی داشته باشد. او حتی سعی کرده اظهارنظر‌های پرشماری نداشته باشد.»

وی افزود: «توسعه درگیری‌ها در این منطقه به نفع غرب تلقی نمی‌شود، حتی در نهایت به نفع اسرائیل نیز نخواهد بود و هشدار‌هایی که غربی‌ها و به ویژه آمریکایی‌ها می‌دهند، با هدف جمع کردن دامنه درگیری‌ها است. حقیقت این است که افزایش دامنه درگیری‌ها مساویست با رفتن نتانیاهو. نتانیاهو حتما از این کار لطمه خواهد دید و حیثیت سیاسی او در خطر قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که نتانیاهو در تلاش است که به هر شکلی شده، در این میدان نبرد، پیروزی کسب کند. این شرایط باعث شده که بایدن تلاش کند در سفر به منطقه، صحبت‌هایی تنش با مقام‌های اسرائیلی داشته باشد. این که در دیدار‌های منطقه‌ای سران کشورها، مدام نام اردن نیز مطرح می‌شود به این دلیل است که سعی دارند نشان دهند جریان چندان یک طرفه و به نفع اسرائیل پیش نمی‌رود. هر چند مقامات اردن نیز، نگرانی‌های زیادی درباره احتمال توسعه درگیری‌ها به خاک این کشور را دارند.»

هدف بایدن از حضور در منطقه چیست؟

مدیرکل پیشین شرق آسیای وزارت خارجه گفت: «من اطمینان دارم که حضور بایدن در منطقه نه برای دخالت در جنگ یا توسعه زیرساخت‌های جنگ، بلکه برای جلب نظر «آی پک» در انتخابات آتی است نه برای پشتیبانی جدی از اسرائیل. یقینا بایدن راضی به تقویت موضع نتانیاهو و دولتی که اکنون تشکیل شده نخواهد بود. چرا که از عدم سازش او و عدم همراهی او با طرح‌های آمریکا طی سال‌های گذشته در عدم توسعه شهرک‌های یهودی نشین و مخالفت‌های گوناگون او با طرح‌های مختلف آگاه است. نتانیاهو در نهایت با تشکیل دو دولت اسرائیلی و فلسطینی مخالف است. یکی از راه حل‌هایی که ایالات متحده به دنبال اجرای آن بود، ولی نتانیاهو مخالف کرد، تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین بود، که خود فلسطین، متشکل از نوار غزه و ساحل غربی رود اردن با دولت‌های خود مختار، ولی حاکمیت مستقل فلسطینی می‌شد.»

وی افزود: «بحرانی که اکنون در منطقه میبینیم، تابعی است از همین مخالفت‌های نتانیاهو با طرح مذکور. آمریکایی‌ها بر اساس سیاست‌های بنیادین خود نمی‌خواهند آشکارا با نتانیاهو وارد مجادله شوند، اما مایلند نتانیاهو از صحنه سیاست اسرائیل کنار گذاشته شود تا بتوانند با یک دولت منعطف تر، به راه حلی مشترک برسند. به همین دلیل است که حدس می‌زنم سفر بایدن با این هدف انجام شده که بدون مخالفت مستقیم با نتانیاهو، شرایط به گونه‌ای پیش برود که به اهداف داخلی بایدن به ویژه حفظ اعتبار او نزد‌ ای پک از یک سو و به ارتباطات بین الملل و منطقه‌ای امریکا از سوی دیگر، ضربه‌ای نخورد. سخنان اخیر امیرعبداللهیان را نوعی تهدید میبینم که البته عمدا به شکل رسانه‌ای مطرح شده تا تهدید‌های ایران به گوش غرب رسیده و فشاری بر غربی‌ها وارد شود.»

منبع: فرارو

کلیدواژه: حماس غزه اسرائیل قیمت طلا و ارز قیمت موبایل ایالات متحده آمریکایی ها درگیری ها منطقه ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۱۶۱۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین

   خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکان‌هایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. با این حمه سناریوهای مختلفی برای این منطقه تا سال 2050 پیشبینی شده که از انزوای کامل یکی از دوابر قدرت و همکاری متوازن را در بر می‌گیرد.

   به گزارش عصرایران به نقل از موسسه خاورمیانه، بارین کایا اوغلو (Barın Kayaoğlu)، دانشیار تاریخ جهان در دانشگاه آمریکایی سلیمانیه عراق و استیون کنی (Steven Kenney) مدیر ابتکار آینده‌نگری استراتژیک موسسه خاورمیانه (Middle East Institute) در شهر واشنگتن دی سی در یادداشت مشترکی به تحلیل و آینده روابط آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه و سناریوهای آن در سال 2050 پرداختند که در ادامه آن را می‌خوانید.

  تنش‌ها بین ایالات متحده و چین در حال گسترش و فراتر از منطقه آسیا و اقیانوسیه است. خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکان‌هایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. 

  می‌توانیم تصور کنیم دیدگاه‌های جهانی واشنگتن و پکن و توانایی آنها در اعمال قدرت (نرم و سخت) چگونه می‌تواند بر روابط آینده آنها با منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر بگذارد. نحوه برخورد کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با یکدیگر و نقشی که در تحولات نوظهور حوزه انرژی و اقتصاد جهانی ایفا می‌کنند، می‌تواند بر نحوه تعامل این دو ابرقدرت با منطقه تأثیر بگذارد که به همان اندازه روابط ابرقدرت‌ها با یکدیگر می‌تواند جالب باشد.

سه عامل شکل دهنده آینده خاورمیانه

  در سمت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA)، در معادلات منطقه‌ای، سه بعد مهم احتمالاً نقش آنها را در رقابت آینده ایالات متحده و چین در منطقه شکل خواهد داد.

1. سیاست درون منطقه‌ای: اولین مورد، نحوه ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر است: با یکپارچگی اقتصادی و سیاسی عملکردی و عملی، یا ناکارآمدی و بی ثباتی پایدار. قبل از جنگ فعلی در غزه در روند کاهش تنش، ثبات و یکپارچگی وجود داشت. هر زمان که ممکن است آن شتاب (در مورد کاهش تنش‌ها) دوباره به دست آید، تحت مسیر "عملکردی و عملی" (Functional and Practical)، می‌توانیم تصور کنیم که کشورهای MENA به روش‌های جدیدی به توصیه‌های سازمان‌های بین‌دولتی فرامنطقه‌ای نگاه می‌کنند. 


  این منطقه می‌تواند سیاست‌ها و مکانیسم‌هایی را بررسی کند که از مزایای عملی کشورهای عضو بلوک‌های منطقه‌ای دیگر مانند اتحادیه اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) تقلید کند. چنین ایده‌هایی می‌تواند ابتدا موانع تجاری را کاهش دهد، سپس روابط اقتصادی و تجاری نزدیکتر را در سراسر منطقه تقویت کند.
مسیر کارکردی و عملی نشان دهنده یک MENA خواهد بود که مجهز به فرآیندهای تصمیم گیری مشورتی برای اقدام با سازمان‌ها است و منافع خود را بر رقابت ایالات متحده و چین مقدم می دارد.

  دولت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت از گروه‌های مسلح مختلف در جنگ‌های نیابتی ادامه می‌دهند و از آن محیط برای نادیده گرفتن حقوق بشر استفاده و بازیگران خارجی را قادر می‌سازند از این ناکارآمدی سوء استفاده کنند.
  
2.اهرم‌های اقتصاد آینده: منابع سوخت فسیلی بحرین، ایران، عراق، کویت، لیبی، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی (این باشگاه غنی از انرژی ممکن است به زودی شامل مصر و اسرائیل شود) احتمالاً منابع اصلی اهرم MENA در برابر واشنگتن و پکن - حداقل برای چند دهه آینده - باقی خواهد ماند. با توجه به تمایل دو ابرقدرت برای تامین نفت و گاز منطقه برای خود و متحدانشان، شرکت های آمریکایی و چینی در بازارهای منطقه ای قدرت خواهند داشت.

اما MENA آماده است تا بر صحنه جهانی آینده تأثیر بگذارد و با استفاده از انرژی و قدرت مالی خود به طرق مختلف در آینده، نماینده خود در رقابت ایالات متحده و چین بر سر منطقه باشد. 

   با روی آوردن جهان به انرژی های تجدیدپذیر، دولت های نفتی خاورمیانه و شمال آفریقا به طور همزمان تنوع اقتصادی را در بخش های فناوری افزایش داده و در عین حال از ثروت خود برای تامین مالی پروژه‌های انرژی سازگار با آب و هوا و اقتصاد سبز در منطقه خود و در سراسر جهان استفاده می‌کنند. مرز جدید برای کشورهای دارای منابع و سرمایه منطقه، پرورش نوآوری و تشکیل قطب‌هایی در  علم/تکنولوژی/ایده‌ها برای اقتصاد پسا کربنی است که بشریت قصد دارد در قرن بیست و یکم بسازد.
علاوه بر این، در نهایت کاهش هیدروکربن‌ها و افزایش انرژی سبز، شبکه‌های لجستیکی/حمل و نقل/انرژی جدید در منطقه تکثیر شده و احتمالاً اهمیت ژئوپلیتیکی و تجاری آن را بیشتر خواهند کرد.

   منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از طریق مسیرهای قدیمی مانند کانال سوئز و یا مسیرهای جدید و پیشنهادی مانند مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر، کریدور هند-خاورمیانه و جاده توسعه ترکیه-عراق-امارات-قطری، قرار است مرکز شبکه‌های تجارت جهانی باشد. بسیاری از بنادر و فرودگاه‌های منطقه نیز نقش گسترده‌ای در روابط بین‌المللی ایفا خواهند کرد.

3.عقاب و اژدها وارد بازار می‌شوند یا دست و پا می‌زنند؟: وقتی دونالد ترامپ در سال 2017 رئیس جمهور شد، خردمندی تجارت بین المللی را زیر سوال برد و   در عین حال ایالات متحده را در مسیر تقابل بیشتر با چین قرار داد که در سطح جهانی، شامل MENA هم بود. البته چین در اواخر دهه 2010 با قدرت بیشتری وارد این منطقه شده بود و میانجیگری موفق پکن بین ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در سال 2023 بسیاری را غافلگیر کرد، اما این آخرین مورد از یک سری پیشرفت های چین در منطقه بود.



  در عین حال، مسائل نامرتبط به طور فزاینده‌ای توانایی هر دو کشور (آمریکا و چین) را برای رقابت آن هم آنطور که ترجیح می‌دهند پیچیده کرده است. برخی از تحلیلگران استدلال کردند که تنگناهای جمعیتی و مشکلات اقتصادی در چین، از رقابت با ایالات متحده و غرب حتی قبل از شروع جنگ سرد جدید جلوگیری می‌کند. در مورد ایالات متحده، مسائل اقتصادی و سیاست داخلی که طرز فزاینده‌ای قطبی شده و اثرات ادامه‌‌دار آن، محدودیت‌هایی هستند که ایالات متحده دارد.

  یک عامل مهم جدید این است که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در چند سال اخیر تا چه اندازه قصد خود را برای ایجاد مسیری نشان داده‌اند که متعلق به هیچ یک از ابرقدرت‌ها نیست و تا حدی به این است دلیل که آنها ضعف‌های واشنگتن و پکن را می‌بینند. نمونه های زیادی وجود دارد: تصمیم ایران و عربستان سعودی به همراه امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی برای پیوستن به گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در آگوست 2023 تنها یکی از این موارد است. بسیاری این پرسش را مطرح کرده‌اند که آیا بریکس و MENA با وجود انکار دور شدن از غرب، شروع به تشکیل یک بلوک ضدغربی کرده‌اند یا خیر؟


  اگر کشورهای آنجا مسیر کارکردی و عملی‌تری را در روابط درون منطقه‌ای انتخاب کنند و در حالی که ابرقدرت‌ها با چالش‌های داخلی دست و پنجه نرم می‌کنند، به سمت انتقال انرژی سبز/اقتصاد متمایل شوند، رقابت آمریکا و چین در MENA در آینده چگونه خواهد بود؟

سناریوی اول: ایالات متحده قوی، چین ضعیف تر
  
ایالات متحده پس از انتخابات 2032 در داخل کشور ثبات یافته است. از طریق ترکیبی از حمایت گرایی اقتصادی در برابر دشمنان، باز بودن برای تجارت با متحدان، دستیابی به حقوق و مهارت‌های کارگری، و کاهش تنش‌های اجتماعی، آمریکا تجدید حیاتی را تجربه کرد که یادآور دهه‌های 1980 و 1990 در داخل و خارج از کشور بود.

واشنگتن راه‌های هوشمندانه‌تری نسبت به «چکمه‌های روی زمین» (کنایه از حکومت‌های دیکتاتوری و نظامی) در MENA پیدا کرد. دولت‌های متوالی ایالات متحده فشارها و مشوق‌های متقابلی را برای همپیمانان ایجاد کردند تا به آنها کمک کنند تا اختلافات طولانی‌مدت خود را از طریق اقدامات اعتمادساز حل کنند.

  واشنگتن متعهد می‌تواند از نهادهایی حمایت کند که همکاری منطقه‌ای را تشویق می‌کنند. با این حمایت‌ها، بسیاری از کشورهای MENA که دوست ایالات متحده هستند، موانع تجاری خود را کاهش و در پروژه های انرژی متعارف و تجدیدپذیر (با ایالات متحده) همکاری کردند. این امر باعث شد که در طول زمان حمایت به طور فزاینده‌ای به یک خیابان دو طرفه تبدیل شود، زیرا قدرت‌های نوظهور بخش فناوری MENA سهم فزاینده‌ای از بازارهای رو به رشد در ایالات متحده را برای محصولات و پروژه‌های اقتصاد سبز تامین خواهند کرد.

  چین با این حال بیکار ننشست. این کشور به سرمایه گذاری در ایران و کشورهای عرب خلیج فارس برای امنیت انرژی ادامه داد و در عین حال به آنها سلاح می فروخت. با این حال، پکن نتوانست پتانسیل ادعایی خود را همانطور که در اوایل قرن بیست و یکم پیش بینی شده بود، تحقق بخشد. چین نفوذ خود را بر ایران (و سوریه و عراق) از طرق دیگر افزایش داد و جمهوری اسلامی به یک پایگاه اصلی ژئوپلیتیکی برای جمهوری خلق چین تبدیل شد. با این حال، تلاش های چین برای سود بردن از تنش‌های ژئوپلیتیکی و جناحی باقی مانده در منطقه به هزینه ایالات متحده نتایج محدودی به همراه داشت.

  بخشی از مشکل مربوط به ظرفیت محدود پکن برای پاسخگویی به نیازهای منطقه است. پروژه‌های ابتکاری یک کمربند و جاده (BRI) فاقد سود بوده یا قادر به کاهش مشکلات زیرساختی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نبودند. بنابراین، رهبران در پایتخت‌های MENA توجه بیشتری به گزینه‌های آمریکایی و اروپایی خود کردند و از قابلیت‌های فنی خود برای ساختن خود استفاده کردند. تنگناهای جمعیتی و اقتصادی چین، همراه با مشکلات ژئوپلیتیکی در خارج از کشور نزدیک، مانع تعامل معنادار با منطقه MENA شد.

سناریوی دوم: ایالات متحده منزوی و چین قوی 

  برخلاف سناریوی اول، صحنه داخلی آمریکا هرگز آرام نمی‌شود و توانایی آن را برای نمایش قدرت مانند گذشته مختل می‌کند. مشکلات واشنگتن – سیاست‌های پولی و مالی در سطح فدرال (یا فقدان سیاست‌های درست)، ناتوانی در آموزش مجدد نیروی کار و سیاست‌های مناقشه برانگیز در مورد نابرابری‌های ثروت و درآمد، هویت، و "اول آمریکا" - نفوذ سیاسی ایالات متحده و برتری دلار آن را کاهش می دهد. 

  این ضعف نسبی ایالات متحده و عدم ثبات در سیاست‌های دولت‌های متوالی، باعث می‌شود کشورهای منطقه تجارت با پکن را ترجیح دهند. متحدان ایالات متحده مانند اسرائیل، ترکیه و مصر از نظر سیاسی و اقتصادی به غرب وابسته هستند، اگرچه آنها هم روابط خود را بین غرب و شرق متعادل می کنند.

  یک MENA کارآمدتر، با تجارت درون منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری آن در انرژی‌های تجدیدپذیر قابل صادرات و صنایع سبز درحال رشد، تعامل خود را با چین عمیق‌تر می‌کند زیرا پکن شروع به تغییر جهت با هدف سبز کردن اقتصاد خود می‌کند. تجارت این منطقه با پکن و منطقه وسیع‌تر آسیا و اقیانوسیه از سال‌های 2010 تا 2030 دوبرابر شده است.

  اواخر دهه 2040، و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با پیروی از چین در سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی رای می‌دهند. این پویایی‌های مثبت بر نگرانی‌هایی که پکن به اتحاد با ایران ادامه می‌دهد، غلبه کرد.

  دوستی با پکن برای نخبگان سیاسی منطقه و همچنین شهروندان آن به ثمر نشسته است، اما در موقعیتی بسیار برابرتر از دهه‌های گذشته. یکی از نتایج آن، تقویت تجارت در منطقه و همچنین با چین و بقیه آسیا است. برخی کشورها از طرح‌های یک کمربند، یک جاده تحت حمایت پکن برای ارتقای زیرساخت‌های فیزیکی خود استفاده می‌کنند، در حالی که نیروگاه‌های صنعتی منطقه‌ای مانند ترکیه و مصر و اقتصادهای نوظهور در «صنعت سبز» مانند اردن، فلسطین و عراق توانایی بیشتری برای تولید کالاهایی با کیفیت بالا و برای رقابت با کالاهای چینی پیدا کرده‌اند.

سناریوی سوم: رقابت
 
   در اینجا، ایالات متحده و چین هر دو طرح‌های خود را در اواسط قرن بیست و یکم به دست آورده‌اند. کشورهای MENA، با جمعیت تحصیلکرده و آموزش دیده بهتر، رشد تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری در اقتصاد سبز و نفوذ بر تجارت جهانی، حمل و نقل و مسیرهای لجستیکی و در مجموع به عنوان یک همتای نزدیک در برابر این دو ابرقدرت ایستاده‌اند.

این امر ارتباط زیادی با تغییرات درون منطقه‌ای داشته است. با کاهش وابستگی کشورهای صنعتی به نفت و گاز، کشورهای غنی از هیدروکربن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گزینه‌های خرید و حمل سودآوری را برای کشورهای در حال توسعه آسیا و آفریقا ارائه کردند و از درآمد حاصله برای سرمایه‌گذاری در فن‌آوری‌های انرژی بادی و خورشیدی با کارایی بالا استفاده کردند. 

   روابط MENA با ایالات متحده و چین مبتنی بر ترکیبی سالم از همکاری و رقابت است. پیوند پول کشورهای خلیج (فارس) با غول‌های مهندسی از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا و آمریکای شمالی به ایجاد زیرساخت‌های انعطاف پذیر در کشورهای آسیب پذیر در برابر افزایش سطح آب دریاها و سایر خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی کمک کرد.

 در همان زمان، ابوظبی، دوحه، دبی، استانبول، ریاض و تل آویو آمدند تا با مراکز مالی و فناوری چین و آمریکا در توسعه فناوری‌هایی که با تغییرات آب و هوایی مبارزه می‌کنند، رقابت کنند. این پویایی‌ها عملاً هرگونه علاقه ماندگار ایالات متحده و چین را در جنگ سرد با یکدیگر در MENA کاهش داد.

در نهایت: نگاهی جدید به آمریکا و چین در خاورمیانه 2050

   امروزه، با ادامه و بدتر شدن مشکلات خبرساز MENA، ایالات متحده و چین قادر به رقابت برای تأثیرگذاری بر دولت‌های منطقه بر اساس اولویت‌های خود هستند. 
اگر ما - و مهم‌تر از آن، رهبران منطقه - برای تصور آینده‌ای که در آن کشورها اشکال جدید و جسورانه آژانس‌هایی را برای تنظیم مجدد پویایی‌های سیاسی درون منطقه‌ای و سرمایه‌گذاری در فناوری و اقتصادهای سبز آینده به کار می‌گیرند- وقت بگذاریم، می‌توانیم آن را ببینیم. گام‌هایی که می‌تواند آینده‌های مختلفی را ایجاد کند و رقابت واشنگتن و پکن را در این بخش از جهان کاهش دهد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • واشنگتن پست : طرح صلح خاورمیانه بایدن توهم است تا واقعیت/ طرح نتانیاهو برای غزه شامل جنگ بیشتر است/ اعراب طرف گفت و گویی در تل آویو ندارند
  • واکنش بایدن به خیزش دانشجویی ضدصهیونیستی
  • خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین
  • رئیس اپوزیسیون رژیم اسرائیل به امارات می‌رود
  • اشتباه نتانیاهو به ایران فرصت داد بازدارندگی اسرائیل را نابود کند
  • کاخ سفید: همچنان با حمله اسرائیل به رفح مخالفیم
  • بلینکن: اکنون زمان آن است که حماس وارد عمل شود
  • طرح رژیم اسرائیل برای حمله به رفح اعلام شد
  • نتانیاهو: «با یا بدون توافق» به رفح حمله می‌کنیم
  • خبر جدید رسانه‌های صهیونیستی درباره تصمیم نتانیاهو برای حمله به رفح